قالی ايرانی كه از آن به هنر ملی ياد ميشود، يكي از مهمترين و برجستهترين مؤلفهها و نمادهاي ملي، تاريخي و شاخصترين عنصر هويت ايراني اسلامي و شناسنامه فرهنگي و تمدنيِ كشور ما محسوب ميشود كه امروزه در جامعه جهاني جايگاه ارزندهاي در عرصه شناخت ايرانِ اسلامي دارد و سند هويتي اين پهنه محسوب ميشود.
با ورود اسلام، هنر فرشبافي نيز متحول شد. مصداقهاي اين تحول را در متن و زمينه بسياري از فرشها با نقش و طرحهاي هم سو با هويت اسلامي ايراني ميتوان ديد. «فرش از يكسو بهعنوان زيرانداز يا پوششي مطلوب در شكلهاي مختلف، براي پاسخگويي به بخشي از نيازهاي زيستي مورد استفاده قرار گرفته و از سويي ديگر به دليل نيازهاي عاطفي و رواني و زمينههاي زيباشناختي و لطافتجويي بشر به جنبههاي هنري آن توجه شده و ميشود.
همچنين به دليل اينكه در عرصههاي مختلف زندگي ظهور و بروز داشته، در خلوت زندگي بشر راه داشته، در عبادتگاه و محافل اجتماعي او نفوذ يافته و گاه در جايگاه نمادها قرار گرفته، به بعد فرهنگي آن هم توجه ميشود»: به بياني ديگر هنر فرشبافي همچون ساير هنرهاي اسلامي مبناي قدسي دارد.
به عبارت ديگر، هنري مورد حمايت اسلام است كه اولاً مبتني بر انديشه الهي باشد، ثانياً شائبه غير وحداني در آن نباشد و ثالثاً مانعي براي نابگرايي اسلامي بهشمار نرود. بازتاب هويت اسلامي در قالب عناصر، مفاهيم، مضامين و انديشه هاي عرفاني اسلام نظير، «آيات و روايات و قصص قرآني و روايات مربوط به نماز و توبه»، «احاديث قدسي و نبوي» پيرامون آموزههاي اسلامي در قالب خط نوشتهها و كتيبههايي با خط كوفي و نسخ، عناصر و نمادهاي مربوط به آخرت و بهشت و سير و سلوك در رسيدن به معبود، نظير تصوير بهشت و طرح باغهاي بهشتي و نمادهاي عرفاني وابسته به آن چون ماهي، سيمرغ، نقش گرفت و گير، تجلي معراج حضرت رسول(ص)، همچنين طرح اسليمي كه نمودي است از كثرت در وحدت و وحدت در كثرت، دعاها و اذكار مربوط به طلب آمرزش و نيز كمك حق تعالي و امامان كه واسط بين فيض الهي و انسان ميباشند. و انعكاس شمايل پيامبران و ائمه اطهار(ع) نظير شمايل مبارك حضرت محمد(ص) و امام علي(ع) و امام حسين(ع) و نمادهاي عاشورا و شيعي همچون حادثه كربلا و زيارتنامه عاشورا، دعاي ناد علياً مظهر العجايب و… بر پهنه قاليهايي با محرابي، باغي، كتيبهاي، قاليهاي تصويريِ نمادين، قالي هاي ترنج محراب و لچك ترنج يا افشاني است.
بررسي و پژوهش بر روي قاليهاي ايراني با محتوا و بينش اسلامي كه هر يك به نوعي هويت اسلامي را نمايان ميكند، نظير آيات قرآني، انديشهها و آموزههاي ديني و باورهاي اسلامي در قالب نمادها و رمزها (تجلي و بازتاب بهشت و عناصر تكميلي و وابسته به آن مثل طرح باغي، ماهي، سيمرغ، طرح گرفت و گير) تصاوير شمايل گونه مذهبي از پيامبران و امامان(ع) به خصوص شمايل مبارك حضرت رسول(ص) و امام علي و امام حسين(ع)، معراج پيامبر(ص)، عناصر و نقوش گياهي و نباتي نظير درخت، پيچكهاي اسليمي و ختايي به عنوان نمودي از وحدت در كثرت و كثرت در وحدت، انعكاس آموزهها، باورها و اعتقادات شيعي نظير دعاي نادعلي و زيارتنامه عاشورا در نقش نوشتههاي كتيبهاي در متن و زمينه قالي و بسياري از انديشهها و باورهاي اسلامي به عنوان بخشي از هويت ايراني در هنر ملي، همگي از يافتههاي اين پژوهش است.
هويت ايراني اسلامي و هنر
حضور بارز آرايه ها و عناصر تزئيني چون خط نگارهها، نقوش اسليمي و طرحهاي هندسي ماهيت فرعي هنر اسلامي را تشكيل ميدهند. اين هنر پيام نهفته در وحي اسلامي را به اشكال و صوري عرضه ميكند كه منعكس كننده اصل و منشاء معنوي و آسماني اسلام است. شناخت هويت از طريق هنر خود نيز نيازمند ضرورياتي است كه بدون توجه به آنها نميتوان به يافتهها مطمئن بود.
هويت يك ملت در جهان شرق، همان هويتي است كه سنتها را شكل داده است؛ يعني نوع نگاه به جامعه، زندگي و ابعاد مختلف آن و بهطور كلي هويت در همان معنايي كه در گذشته شكل گرفته است و نسل امروز بايد پاسدار آن باشد. هويت تمدني همچون تمدن ايراني هويتي است كه بر پايههايي مثل فرهنگمحوري، جهتمداري معنوي در زندگي، اصالت سنتهاي گذشتگان، منش و بينش گذشتگان و در يك كلمه بر نوعي زندگي معنايي و معنوي استوار است.
هويت تمدن مردم ايران، چه باستان چه اسلام، هويتي است اسلامي و ايراني؛ و اين دو در كنار هم و با هم معني ميشوند. در اين هويت مؤلفههايي وجود دارد؛ مثل جهتدار بودن زندگي، غايتانگاري زندگي و تأثير و تبعيت از سنتهاي اصيل زندگي ايراني، كه در مجموع هويت ايراني را تشكيل ميدهند. نسبتي كه هويت با هنر دارد، نسبتي شفاف و روشن در جهان سنتمحور است.
جهان سنتي كه هويت زندگي را در عوامل ماورايي جستوجو ميكند. نگاه غايتانگارانه دارد و جهان را با تاريخ دوار ميبيند نه با تاريخ خطي. و هر كس به اصلي بازخواهد گشت كه از آنجا شروع شده است، همه اين موارد وقتي وارد فضاي هنري ميشود؛ هنرمند را به عالم مثال ميبرد. چون ميگوييم هنر ايراني از عالم واقع فرار ميكند و به سراغ عالم ديگري ميرود. هنر معمولاً و اصالتاً، بازتاب هويتها و نوع جهان بيني يك تمدن است. يعني با بررسي آثار و مكاتب هنري يك تمدن در تمامي ابعاد آن ميتوان به بازخواني باطن و هويت آن تمدن پرداخت.
در قلمرو تمدنها، وقتي فرهنگي دوام و قوام ميگيرد؛ و بدنه محكمي پيدا ميكند، معمولاً به معيارهاي والايي دست مييابد، كه حذف آنها غيرممكن مينمايد. اگر دو مرحله تاريخي پيش از اسلام و بعد از اسلام را در نظر بگيريم، با دو مقوله كلان فرهنگي و تمدني روبهرو هستيم، كه هر كدام شاخصههاي خاص خود را دارند ولي بر ساخته يكديگر هستند. هنر پيش از اسلام ايران در دوره ساساني، درون مايههاي ويژهی خود را پرورش داده بود.
با يك نظر به هنر دو سده نخستين اسلامي متوجه ميشويم كه اين مؤلفهها به شدت در كارند، اما در اين دوره، جهتگيري اصلي خود از معارف قرآني و سنت پيامبر نشئت ميگيرد؛ و نگرش جديد بر فرهنگ و هنر سر آغاز تحولي فراگير در تاريخ فرهنگ و هنر ايران ميشود به طوري كه امروزه عنوان هنر اسلامي به آن اطلاق ميشود. زمينه فكري هنرمند با حكمت ايراني پيش از اسلام و عرفان پس از اسلام ميآميزد و اين دين تازه همچون فلسفه تمام عياري در هنرها جلوه ميكند و نمودهايي از پيوند معنوي بين فرهنگ و هنر پيش از اسلام و پس از اسلام را به وجود ميآورد.
بسياري از نقش مايهها، عناصر و جلوههاي متنوع هنرهاي پيش از اسلام درهم ميآميزد و اين هم-آميزي در هر دورهاي بياني خاص به خود ميگيرد. در واقع زنجيره اي از مراحل گوناگون را از سر ميگذراند و در هر دوره به شكوفايي كمنظيري دست مييابد. در اين زنجيره، مراحل نقوش هنري ايران باستان در آينه آثار ايران پس از اسلام باز ميتابد و با نگرشي نو، گنجينهاي از آثار جديد پديد ميآورد.
تصوير بهشت و عناصر تكميلي و رمزي آن يعني درخت، طاووس و ماهي به عنوان يك عنصر و باور اسلامي در قالي
دوره صفوي يكي از دورانهايي است كه مفاهيم والاي عرفاني و اسلامي بر روي قاليها به همراه نشانههاي رمزي به وفور مطرح ميشوند. از جمله نشانههايي كه در هنر قاليبافي به صورت رمزي و نمادين باور و انديشه اسلامي را مطرح و به كنايه مفهوم بهشت اسلامي و سعادت ابدي را تقويت ميكند، «عناصري نظير درخت، طاووس و ماهي و طرح باغي است كه راه رسيدن به فضاي آرامش بخش ابدي و حضور در فضاي امن الهي را تداعي ميكند و اين مهم در نقش مايههايي همانند گرفت و گير بيان شده است. آدمي با غلبه بر نفس مطمئنه خويش است كه شايسته حضور در بهشت ميشود».
طرح باغي
در ذهنيت ايراني باغ تصويري فراگير دارد، به اندازه اي كه قرنهاست به صورت بينشي دروني درآمده است. اين ذهنيت معرف هويت ايراني است و از آن هويت ميگيرد. «به طوري كه فرهنگ ايراني و تصوير و تصور باغ در ذهن ايراني در طول تاريخ دائماً بر هم تأثيرگذار بوده و از هم تأثير گرفته است.
چنين رابطه تنگاتنگي موجب شده است تا در طول تاريخ فرهنگي ايران، طرحي از باغ يا ذهنيت آن در فرش، هنرهاي صناعي، نگارگري، ادبيات و موسيقي ايراني بازنمايش و بازتاب يافته و اين بازنمايش از كالبديترين و كاربردي ترين صورتهاي هنري همانند قالي و فرش تا ذهنيترين و خياليترين آواي موسيقيايي تجلي يافته است» ايراني هم كالبدي تجسم باغ پس از تجسم معمارانه آن در فرهنگ ايراني اسلامي است. در حقيقت باغ به دليل جايگاه و نقش نماديني كه در فرهنگ ايراني اسلامي و تصوير آن جهاني كه دارد، موضوع عمده نقشهاي اكثر قاليهاي ايراني است.« اين (باغ) مهمترين مضمون مورد علاقه ايرانيها ميباشد، زيرا تقريباً همه قاليهاي ايراني… به شكلي همراه شكوه، تنوع و اغلب به شيوهاي زنده، مفهوم باغ را بيان ميكنند.
از اينرو باغ فرشها مظهر شكل، ارتباط و بيان احساسات، در فرهنگ ايراني اسلامي هستند».(در ذهن ايراني، باغ قطعهاي بهشت گون و منفصل از جهان بيرون خود و نيز تمثيلي از فردوس است كه آسايش جسم و آرامش روان را توأمان به انسان هديه ميكند» . قاليهاي باغي دوره صفوي داراي عناصري هستند كه در كنار هم قرار گرفتن آنها، مفهوم فضاي طبيعت و بهشتآسا را به خوبي القا ميكنند. و هر كدام از اين عناصر با قرار گيري در كنار هم، برآيند ارزشمندي را به وجود ميآورند. «طرح باغي بهعنوان تجلي بهشت، نمودي از آرامش مادي قابل تصور براي انسان را مشخص ميكند.
در اين قاليها، گلها و درختها و حيوانات و جويهاي آب همه، تجلي الطاف الهي هستند و در نظر و تفكر انسان عارف و متفكر اسلامي، طبيعت تجليگاه صفات و ذات حقيقت است.
طرح باغي در فرشهاي دوره صفوي گاهي با تقسيمات هندسي مشخص ميشود و نشان از باغهاي سنتي ايراني دارد و تا حدودي فضاي بهشتي را ماديتر تصور مي كند و در برخي ديگر از طرحهاي باغي و درختي، جنبه تخيل و رمزپردازي آن بيشتر ميشود و از تقسيمبندي هندسي و جويهاي آب خبري نيست و فضاي قالي به گونه اي گسترده است كه مكان امن الهي در آن آشكار است و درختان و حيوانات اهلي و وحشي و رموز و نقشهاي اساطيري و عرفاني همه در كنار هم ديگر بر متن و حاشيه قالي قرار گرفتهاند».
طرح درختي و نقش محرابي نماد درخت يكي از قديميترين نقوشي است كه مورد توجه بشر قرار گرفته است. «در فرهنگ و هويت اسلامي، درخت مظهر رحمت الهي و روحاني است، نوراالله كه زمين را منور ميسازد (همانند درخت زيتون كه هم روزي ده است و هم چراغ از درخت آسماني، طوبا يا سدره، در مركز بهشت چهار رودخانه، آب، شير، عسل و شراب جريان مييابد» (اين نماد را كه در دوران قبل از اسلام با عنوان درخت مقدس و يا درخت زندگي (تصوير3 ) ميستودند؛
در دوران اسلامي نه به عنوان درخت زندگي و از ديدگاه اساطيري؛ بلكه در نقش آفريده با بركت خداوند، تسبيح كننده ذات اقدس الهي و نشاني از بهشت موعود در آثار هنري ايرانيان مسلمان ظهور كرد» در بينش اسلامي درخت زود تر از عناصر ديگر، انديشه كمال را به ذهن مي آورد. زيرا «درخت براي نيل به كمال رشد، امكان مكاني و زماني داشته است، چون شاخههايش به بيرون و بالا متوجه است. كمال آن بسته نيست بلكه باز است و لذا نبايد براي ما عجيب باشد كه يكي از اصليترين نقوش فرش و مفهوم بهشت و همچنين تزئين و تذهيب قرآن كريم به زينت گياهي و درختي است.
تعابير درخت در قرآن كريم تنوع خاصي دارد. درخت سدرهالمنتهي يا درخت طوبي از درختهايي است كه در قرآن از آن سخن به ميان آمده است: «ديدار پيامبر اكرم(ص) و جبرئيل در پاي اين درخت» همچنين برخي مفاهيم عرفاني اسلامي نيز در متون فلسفي، عرفاني و ديني برگرفته از آيات قرآن و دين مبين اسلام در مورد درخت جايگاه ويژه اي دارد.
«ابوعلي سينا درخت سدره را به فلك اعظم تأويل ميكند و در تفسير نام درخت زيتون در آيه سوم از سوره نور، مينويسد كه شجره زيتون كنايه از انديشه است، زيرا استعداد اين را دارد كه به ذات خود، اما پس از تكاپوي فراوان و رنج بسيار، قابليت پذيرش نور را حاصل كند و قابل النور گردد» در طرحهاي باغي فرش ايران كه نقش مايه درخت به-عنوان يكي از نقوش اساسي در آن مطرح است، درختاني همچون درخت زندگي و بيد مجنون، سرو، چنار، انار و غيره به وفور ديده ميشود. هر يك از اين درختان گاهي بار معنايي خاصي هم دارند.
درخت انار در بينش اسلامي و باورهاي ديني از مقدسترين درختان است و خود انار يك ميوه بهشتي در نظر مسلمانان به حساب ميآيد. «امروزه درخت انار را نزديك امامزادهها و بالاي تپههاي مقدس ميبينيم كه گاهي به آنها دخيل ميبندند. پر دانگي انار نماينده بركت و باروري و نمادي از ناهيد است. در قرآن مجيد از آن دوبار در سوره انعام آيات 99 و 141 با نام رمان(انار) و يك بار نيز در سوره الرحمان آيه 68 به عنوان ميوه بهشتي ياد شده است. در فرهنگ ايران انار به لحاظ رنگ سبز تند برگها و براي پردانگياش و جايگاه بهشتياش از اهميت زيادي برخوردار است» (تصوير 4 ). برخي از اجزاء و عناصر قاليهاي باغي، «خود به طور مشخصي، طرحي جداگانه به وجود آوردهاند، مانند قالی هايی با طرح و نقش محراب كه برگرفته از دروازه ورودي به باغها است».
طرح و نقش محرابي يكي ديگر از عناصري نماديني است كه تجلي فرهنگ و هويت اسلامي است. اين طرح كه بيشتر در قاليها و قاليچههاي موسوم به فرشهاي سجادهاي بافته ميشود «يادآور محراب مساجد است.
عنصر محراب كه شكل و طرحهاي متنوعي دارد و كماكان طاقش گاه مدور، گاه هندسي، هنگامي پلكاني و برخي اوقات بادامي شكل است، يادآور دروازه بهشت… است» قاليها و قاليچههاي محرابي «بيشتر مخصوص نماز است كه در متن آن نقش محراب (جاي نماز امام) مسجد و در بالا با خطي گردان يا منحني سمت جلو محراب و قبله نمايانده شده و اصولاً با توجه به دستورات ديني كف اين فرشها سادهتر و نقش و نگار كمتري دارد» محراب يادآور عنصر عمارت ورودي به اين باغ است. مشهورترين فرش ايراني با محراب با نام دروازه بهشت يا محرابي دورنما است.
در حقيقت طرح محراب پنجرهاي با ديد عمودي و به سمت بينهايت را نمايش ميدهد» به كارگيري «نقش درخت در جايگاه محراب، مطمئناً از فلسفه اي برخوردار بوده است كه ميتوان براي بعضي از اشكال آن تمثيلي از بهشت و براي بعضي ديگر تمثيلي از موجودي تسبيحگر يعني انسان، را ذكر كرد، چرا كه تصوير درخت علاوه بر آنكه بر خلاف تصوير انسان، مشمول ممنوعيت نقاشي در مكان نماز نميباشد، در عين حال با توجه به آيات قرآني، موجودي تسبيحگر و مبارك است كه ميتواند جانشين خوبي براي نقش انسان در مكان محراب باشد» (تصوير5 ).
نقش طاووس از ديگر عناصر و نشانه هايي كه در باورهاي اسلامي و اساطيري در ايران تداعي كننده و مكمل فضاي بهشتي در قاليهاي با طرح باغي در دوره صفوي است ميتوان به نقش طاووس اشاره كرد. حضور اين پرنده در اكثر قاليهايي كه داراي طرح باغ بهشتي و درختي حيواندار ميباشند، نشان از رابطه اين پرنده با موضوع بهشت ميباشد.
شعاري به نقل از ياحقي درباره اين پرنده مينويسد: «با همه زيبايي، او را به فال بد گيرند و شايد سبب آن باشد كه او را مسبب دخول ابليس به بهشت، به هنگام فريفتن آدم و حوا، دانسته اند… نَسفي به هنگام بيان و تعبيرات خويش از داستان آدم و حوا، در ميان كساني كه از بهشت بيرون آمده اند، طاووس را شهوت و آدم را روح و حوا را جسم… دانستهاند.
مولانا، از علماي ظاهر و فقهاي قشري به طاووسان ّ پران و از فقيه عالِم و عالِم كامل ظاهري كه به كمال واقعي نرسيده به طاووس عليين يا طاووس باغ بهشت تعبير ميكند» (در بينش اسلامي و ادبيات مسلمانان، طاووس معاني متفاوتي دارد. بنابر بعضي روايات، پيامبر اسلام به هنگام معراج بر موجودي سوار بوده به نام براق كه بدن اسب، سر انسان و دم طاووس داشته است (تصوير6 .(همچنين طاووس در تمثيل سهروردي نمادي از انسانهاي غريب و دور افتاده و غافل از حق است كه نعمتخوار مشغول دنيا ميباشند (تصوي 6-1 ).
نقش ماهي از ديگر عناصر مربوط به فضاي بهشتي در انديشه مسلماني و فرهنگ اسلامي، نقشِ رمزي ماهي است. «اين نقش در اكثر مناطق مختلف ايران با تغييراتي محدود و طرح ساده شده و بومي بر روي قاليها بافته ميشود. در برخي موارد به صورت واقعي و طبيعي طراحي و بافته ميشود. اما در بيشتر موارد صورت ساده شده و انتزاعي شبيه به برگچههاي دارد. محققان و مفسران بسياري هر يك تفاسير گوناگوني از نقش ماهي داشتهاند. گاهي آن را طلسمي دانستهاند كه نقش محافظت كننده از كساني را دارد كه در وسط فرش نشستهاند برخي آن را مرتبط با آيين مهري و تولد مهر ميدانند. و گاهي نماد بركت و باروري تلقي ميشود» اما آنچه براي ما اهميت دارد، مفاهيمي است كه در قرآن كريم و روايتهاي اسلامي وجود داشته است.
در قرآن مجيد، ماهي در سوره نون و القلم و داستان يونس(ع) و حكايت موسي(ع) و يوشع(ع) آمده است. جلال ستاري به نقل از شاه نعمتاالله ولي به معناي رمزي ماهي اشاره ميكند و مينويسد: «در رساله نفسيه او آمده است كه درويشي از او سؤال ميكند كه يونس در بطن ماهي چهل روز مانده است، مقصود چه ميتواند باشد؟ و او در جواب ميگويد كه مراد از يونس روح باشد و مراد از ماهي تن و مراد از بحر، اشياء باشند و يونس به گفته بقلي شيرازي در شكم ماهي حجله معراج يافته، يعني از فرش به عرش رفته و از خاك به افلاك و از ماهي به ماه» ياحقي درباره جايگاه و توصيف ماهي مينويسد: «صوفيه عارف كامل را به مناسبت اينكه در بحر معرفت مستغرق است، ماهي و غير عارف كامل را به لفظ «جز ماهي» ياد كردهاند»
اسليمي
اسليمي نوعي از نقش و نگار است كه از خطهاي پيچيده و چرخشي و گردان تشكيل شده و هنرشناسان غربي نام «عربسك يا آرابسك» بدان داده و آن را به هنرمندان اسلامي نسبت ميدهند.
بسياري از محققان از جمله دانشگر معتقدند كه: «اسليمي طرحي است گرفته شده از پيچش شاخههاي درخت و در نقشهاي ايراني سابقه بسيار دارد و در نقش بيستون نيز كه مربوط به دوران ساسانيان است ديده ميشود» تيتوس بوركهارت در تعريف اسليمي چنين ميگويد: «اين طرح نماد شگفتانگيزي از مرتبهاي از تفكر و مراقبه است كه طي آن، آدمي وحدت در كثرت و كثرت در وحدت را در مييابد.
موتيفهاي گياهي كه عموماً عنوان طرح اسليمي به آن اطلاق ميشود، از موتيفهاي گياهي تشكيل شده و صرفاً از قواعد توازن (ريتم) تبعيت ميكند. اين موتيفها آنقدر استيليزه شدهاند كه هرگونه شباهت با طبيعت را از دست دادهاند.
اسليمي ها كه با پيچش خاص خود، همه حركت ها و جهت ها را به راه وحدت و نقطه وحدتبخش كه نماد عالي توحيد است سوق ميدهند» مجرد تاكستاني درباره اينكه طرح اسليمي و ختايي، جزو طرحهاي ملي است و ريشه در هنر و فرهنگ ايراني (هخامنشي و ساساني) دارد، معتقد است: «اين نوع نقوش گياهي تقريباً از دورههاي سلجوقي و تيموري به اين نام خوانده شده و به مرور زمان از نظر شكل تكامل پيدا كرده است» در زمانهاي قديم (پيش از اسلام) نقش هاي تزئين شاخه اسليمي در ايران وجود داشته و در طول تاريخ تكامل يافتهاند تا به شكل كنوني در آمدهاند.
همچنين در شرح اسليمي گفتهاند: «نقاشان ايراني آن را از طرح كلّه فيل با تغييراتي حاصل نمودهاند و طرح خرطوم و سر فيل و گوشها و دندان آن كاملاً در اين نقش پيداست. حركات نرم و سيال اسليميها در ساير انواع صنايع زريبافي، زريدوزي، تذهيب و مينياتور، گچبري نقاشيهاي ديواري چون ديوارهاي عاليقاپو و هشت بهشت نيز مشاهده ميگردد و احتمالاً از آنها به فرش راه يافته است» طرح اسليمي طي قرون اسلامي به دست هنرمندان ايراني تكامل يافته و تا جاي با نقوش فرش درهم آميخته است كه از اسليميهاي موجود در قالي ميتوان دوران بافت آن را مشخص كرد.
اسليمي طرحهاي متفاوتي دارد. از آن جمله طرح اسليمي برگدار كه مانند شاخه درخت حامل برگ است، طرح اسليمي حلزوني يا كهكشاني، طرح اسليمي خرطومي، طرح اسليمي دهن اژدري چون اژدها در انتهاي دو شاخه، طرح اسليم ساده مركب از خطوط دوراني با شعاع متفاوت و قوس با درجات مختلف. نمونه اين اسليمي در كنده كاريهاي ساسانيان از جمله عمارت بيستون در كرمانشاه مشاهده ميگردد.
طرحهاي اسليمي در تكوين خود از صورت گياهي آغاز ميشوند كه از تصوير تاك سرچشمه گرفته است و در آن پيچيدگي و درهم فرورفتگي برگها و ساقهها و شاخهها به سهولت قابل استيليزه شدن به صورتهاي پيچيده و درهم است. (اسليمي شاخه اسليمي) از گياهان پيچك وار به صورت شيوانده (استيليزه تجريدي) با برگهاي دوگانه از هم باز ميباشد.
در نقشهاي حاشيه، اسليمي ميتواند به پيچكهاي پشت سر هم، جفت به هم پيوسته، يك در ميان جفت معكوس شده، ظاهر شود.
در وصف اسليمي تيتوس بوركهارت معتقد است: «اسليمي نوعي ديالكتيك در مقوله تزئين است كه در آن منطق با پيوستگي زنده و جاندار وزن، همدست ميشود و داراي دو عنصر اساسي است، به هم پيچيدگي و درهم تابيدگي نقوش و نقش مايه گياهي. نخستين عنصر، اساساً به نظر بازيها يا تأملات نظري هندسي باز ميگردد و عنصر دوم، نمايشگر نوعي ترسيم وزن است، يعني تركيبي است از اشكال حلزوني و شايد بيشتر از رمزپردازي منحصراً خطي نشأت گرفته باشد تا از الگوهاي نباتي.«طرح اسليمي دومين عنصر مشخصه نمادين و شامل پيچ و خمهاي پياپي از نقوش گل و بوته، ازطرحهاي اساسي هنر تزئيني ايران است»(تصاوير9و10 ).
و در نهایت…
هويت اقوام ايراني در دوران پس از اسلام در محدوده جغرافيايي ايران، با عنوان هويت ايراني اسلامي و يا تمدن ايران اسلامي در خاطره جمعي مردمان اين سرزمين شكل ميگيرد.
در واقع علاوه بر آن هويت و داشتههاي ايران باستان و قبل از آن، با ورود اسلام، عقايد و انديشههاي ناب اسلامي و آموزهها و باورهاي ديني شريعت محمد(ص)، به عمق جان و روح ايرانيان مسلمان و عمدتاً شيعي نفوذ و رسوخ ميكند و اين را با جان قلب خويش پذيرا ميشوند.
اين بينش، انديشهها و باورها ديني را با عنوان هويت اسلامي در اين مقاله و بازتاب آنها در هنر ملي ايرانيان يعني قالي و قاليبافي مورد بررسي و ارزيابي قرار داديم. به واقع از دوران ظهور سلسله صفوي به عنوان اولين دولت حامي اين هنر و اولين حاكماني(شاه طهماسب و شاه عباس) كه در رشد و توسعه قاليبافي در اكثر مناطق ايران نظير كاشان، اصفهان، كرمان تبريز و… سعي و كوشش وافر داشتند، هنر قاليبافي به يك عنصر و نماد فرهنگي و بيش از همه به هنر ملي ايرانيان در جهان و به جهانيان معرفي شد. و قاليهاي دستباف توليد شده از كارگاههاي همين عصر بود كه راهي دربارهاي امپراطوري هاي بزرگ آن زمان اروپا شد.
از زمان صفوي مفاهيم و مضامين ديني و مذهبي(شيعي) توسط همه سيستمها و قالبها، كه يكي از آنها و در حقيقت مهمترين آنها «هنر» بود، در كشور تبليغ و ترويج ميشد. در اين زمان انواع هنرها بهويژه هنر معماري، فلزكاري، قاليبافي و… همه در جهت رشد و معرفي آموزهها، عناصر و شعائر ديني دوشادوش هم جلو ميرفتند.
در اين ميان هنر قاليبافي به لحاظ برخورداري از شرايط مطلوبِ توليد و آفرينش، بيش از ساير هنرهاي نامبرده توانست در زمينه رشد و ترويج آموزههاي اسلامي و شيعي كه ما از آن به هويت اسلامي ايرانيان ياد ميكنيم، گام بردارد. در مقاله مذكور، محتواي هويت اسلامي در قالب آموزهها و مضامين ديني و به نوعي شيعي را در پانزده قالي دستبافت مورد مطالعه كه به نحو مطلوبي انعكاس يافتهاند، با عناوين «آيات و روايات قرآني، احاديث نبوي و آموزههاي ديني مربوط به نماز در قالب قالي و قاليچههاي كتيبهدار، تصوير بهشت و عناصر تكميلي و رمزي آن يعني درخت، طاووس و ماهي به عنوان يك عنصر و باور اسلامي در قالي، طرح باغي، طرح درختي و نقش محرابي، اسليمي و شمايلهاي پيامبران و اولياء الهي، امامان و چهارده معصوم(ع)بر سطح قالي و قاليچههاي تصويري (با عنوان و محتواي شمايلهاي مذهبي)، بررسي و ارزيابي كرديم.
هنرمند ايراني و مسلمانِ قاليباف در آثار خود (تصاوير شماره 1 ،2 ،4 ،5 ،6 ،7 ،8)، مفهوم بهشت به عنوان يك باور كه هميشه در نظر ايشان تصوير ميشود و عناصر نمادين و تكميلي كه به آن اشاره دارند؛ را در قالب طرح باغي و درختي (محرابي)، ماهي و طاووس را در پهنه قالي خويش بافته و تنيده است.
مثلاً در تصاوير 7 و 8 دو ماهي به درو حوض (ماهي در هم) كه منعكس از باورهاي اساطيري ايران در مورد مهر و محرابه بوده و به مرور در تمدن اسلامي به يك مفهوم و نماد از بهشت تبديل ميشود. در تصاوير 9 و 10 مفهوم رمزي عرفاني و اسلامي با عنوان اسليميها را شاهديم كه مفهوم كثرت در وحدت و وحدت در كثرت را تداعي ميكند.
گفتنی است شما در وبسایت لم ارت در کنار خرید دوره های آنلاین قالیبافی، میتوانید از جدیدترین مقالات قالیبافی و فرش نیز استفاده کنید.