مقالات و مطالب آموزشی

سبک بندی در قالی های دورۀ زندیه (ریخت شناسی)

12 | سبک بندی در قالی های دورۀ زندیه (ریخت شناسی)

طرح بندی لوزی را بعنوان یکی از رایج ترین الگوها در فرش زندیه در مطالب پیشین، به طور کلی تحلیل و بررسی کردیم.در این مطلب به طور مفصل تر به این سبک خواهیم پرداخت.

شباهت های موجود در عناصر صوری تمامی نمونه های بر جای مانده با طرح بندی لوزی نیمه ی دوم قرن دوازدهم هجری سبک بندی را شکل می دهد. در قالی های مورد مطالعه، الگو، محل بافت، اندازه و ابعاد، رنگ، محل نگهداری بررسی و تحلیل شده است (جدول ۱.)

Untitled 7 2 | سبک بندی در قالی های دورۀ زندیه (ریخت شناسی)

چهار نمونه از قالی های با طرح بندی لوزی در دوران زندیه را با کلیک روی همین نوشته میتوانید بخوانید.

الگو: با رونق مطالعات بینارشته ای در سالیان اخیر، پژوهشگران علم هندسه قالی ایرانی را در بستر الگوهای کد گذاری شده مورد مطالعه قرار داده اند. از جمله، یکی از منابع مرتبط به هندسە ی قالی های بندی اشاره نموده است: «قالیچه های قاب قابی از قابهای لوزی شکل متصل سامان یافته است. معمولاً قابهایی با طرح متفاوت طبق نظمی خاص در کل فرش تکرار میشوند.» نویسندگان برای هر یک از واگیره ها و یا اجزای تشکیل دهنده ی قالی بنا به نوع تکثیر و تکرار کدی اختصاص داده اند و در خصوص اجزای طرح بندی آورده اند: « در نقشه های قابی با فرم لوزی، معمولا نقوش داخل قابها با دو الگوی تکراری شکل میگیرند. بعضی از نقوش مانند نقوش جوشقان قالی از دو محور تقارن برخوردارند و با الگوی Cmm (نوع اول) ساخته می شوند؛ اما بعضی دیگر تنها یک محور تقارن مرکزی داشته و از الگوی Cm ساخته میشوند. در تعدادی از قابها نیز نقوشی قرار دارد که فاقد تقارن هستند. در فرشهای قاب قابی، تکرار و چیدمان قابها در کنار یکدیگر با الگوهای متفاوتی انجام میگیرد. الگوهایی نظیر P1, Pmm, Pm و… »

اندازه و ابعاد: به جز نمونه ی  دوم، هر یک از نمونه ها ابعاد خاص خود را دارند و دو نمونه قالی و یک مورد قالیچه است.

رنگ: به سبب پوسیدگی قالی نمونه ی  نخست و مشاهدۀ مجازی سه قالی دیگر به راحتی نمی توان رنگ را مشاهده و تحلیل کرد؛ اما به نظر میرسد زمینه ی  قالی محفوظ در موزۀ ملی ایران به رنگ سورمه ای با شبکهی  لوزی هایی به رنگ نخودی گرم و گل های آبی، لاجوردی و قرمز باشد. نمونه ی دوم که در موزە ی ویکتوریا و آلبرت نگهداری میشود، زمینه ای تیره رنگ داشته؛ اما رنگ گل ها روشن و طیفی از صورتی ها و سبز، نارنجی و قهوه ای روشن دیده میشود. » هم گلیم و هم قالی سنندج دارای شناسنامە ی  ویژه ای است. طرح، رنگ بندی و بافت سه مشخصه ی مهم بافت سنندج است. از رنگ ها سرم های متمایل به سیاه، آبی های گوناگون، سرخ، سرخابی تند، چهره ای (رنگ صورتی کمرنگ)، سبزها و زردهای ملایم و زیبا تا زعفرانی …» . نمونه سوم زمینه ای به رنگ  روناسی دارد و گل ها به رنگ سفید، زرد اسپرکی ، آبی، صورتی (چهره ای) و سدری (نوعی سبز) است. نمونۀ چهارم در رنگ گذاری گلها مشابهت رنگی با نمونه ی  سوم دارد، اما زمینه ی  آن تیره تر از نمونه ی سوم بوده و به رنگ سورمه ای نزدیک است. به نظر میرسد هر دو نمونه مشمول طیف رنگی قالی کرمان شده اند.

در هر دوره ی  تاریخی متغیرهای گوناگونی را می توان درنظر گرفت تا دلیل تکرار الگوهای رایج روشن شود. دورەی  زندیه نیز دستخوش رویدادها و اتفاقات بسیاری بوده و مؤلفه هایی چون اسطوره، تاریخ، فرهنگ عامه و مبانی عرفانی و فلسفی پساصدرایی بنیان های هنری آن را شکل دادهاند. در این میان عوامل تأثیرگذار بر رونق طرح بندی لوزی در نیمۀ دوم قرن دوازدهم در ذیل آمده است (جدول۲).

Untitled 15 1 | سبک بندی در قالی های دورۀ زندیه (ریخت شناسی)

1 .اسطوره :

باغ در هنر ایرانی همواره از منابع الهام هنرمندان بوده و طرح قالی ها چه در مناطق کوهستانی و چه کویری سرشار از نقوش گل بوده است. «پوپ باغ را یکی از مضامین عمده در کل فرهنگ ایرانی به تعریف درآورده است. شایگان« یکی از صورتهای ازلی و مثالی در هنر سنتی ایران را «باغ بهشت« معرفی میکند: «قالی هایی که غنای ترکیب بندی، وفور شکلها و هماهنگی رنگ ها در آنها به نقطه ی  اوج هنر تزیینی می رسد، نشان دهندە ی همان صورت ازلی (آرکی تایپ) گران قدر در نزد ایرانیان، یعنی باغ بهشت است« . مورخان و قالی شناسان پیشینه ی  این علاقه مندی را به نخستین سند مکتوب، بهار خسرو ساسانی دانسته اند. رواج قالی های باغی از سدۀ دهم و استمرار آن تا قرن سیزدهم هجری نشانه ای از ذائقه و طبع لطیف ایرانیانی است که برای ساخت باغهای مصفا و بافت قالی­ باغ مرارت بسیار کشیده اند، است. با وجود این، نوآوری و خلاقیت هنرمندان عرصه ی قالی موجب شده از تکرار بیرویه ی  الگوهای پیشین اجتناب شود. مطالعه ی نمونه های بر جای مانده نوبه نو شدن و خلاقیت را نشان می دهد. مناطقی از ایران که در گذشته در بافت قالی باغی مهارت داشتند، در نیمه ی  دوم قرن دوازدهم هجری به بافت قالی هایی با مضمون باغ؛ اما با فرم و شکلی نوین پرداخته اند. »اگر شبکه ی باغچه های گلستان را کاملا منظم و خلاصه کنیم به چه میرسیم؟ باید هر باغچه به صورت یک مربع یا مستطیل درآید و با حاشیه ای مشخص شود. چنین نقشه ای را در ایران خشتی یا قاب قابی مینامند.«  وجود قالی های بندی لوزی بر این ادعا صحه میگذارد. در میان هر قاب، یک دسته گل یا گلی سه شاخه دیده میشود. شبکه بندی قالی همانند کرت بندی باغ ایرانی را به یاد می آورد. نویسندۀ «جغرافیای کرمان» به پیشینه ی  باغ و توجه به باغسازی در کرمان پرداخته و از وجود ۲۵ درصد کل باغ های ایران در کرمان نوشته و اسنادی از زمان «قراختائیان» دال بر اهمیت باغستان می آورد: «توسعه ی  باغ در ولایت کرمان امروز و دیروزی، متکی به وسایل مکانیکی عصر حاضر نیست. هفتصد سال پیش ــ یعنی در زمان ترکان خاتون قراختائی  باغی ساخته شده و …» یکی از مطالب قابل توجه در متن کتاب اشاره به واژۀ «درختکِرد» به معنای باغ در دورۀ حکومت ترکان خاتون است . از سویی دیگر، علاوه بر اهمیت باغ، جایگاه فصل بهار در نزد ایرانیان موجب شده همیشه نشانه ای از آن را در ادبیات و هنر حفظ  نمایند. درختچه و بوته های شکوفه دار روی قالی های بندی عصر زندیه باغ پرگل و بی خزان را به نمایش دائمی گذارده اند. «در چنین آثاری، یک بوته ی گل سرخ یا صدبرگ، جشن نوروزی برپا میکند، یادآور اردیبهشت و بهشت است، سرور می آفریند، نشانه ی چشمه سارها و باران بهاری و الهه ی  آبها آناهیتاست، رنگ مهر در آن حضور دارد و در همان حال درخت زندگی است ….»  در امتداد این موضوع، برخی، تلخیص باغ در قالب یک گل محصول مبانی عرفانی «گل و مرغ» دانستهاند: «در گل و مرغ مفهوم بهشت با یک گل بازگو میشود و نقاش در دید عرفانی خود به زبان تازه، حق را در طراوت یک شکوفه بازمی نمایاند.»  عده ای از پژوهشگران نیز استمرار طرحهای باغی صفوی را در بندی های قرن دوازدهم هجری پی جویی نموده اند: «سوسن و شقایق و بنفشۀ بهاری که خاستگاه همگی شان باغهای صفوی بود، به ردیف های کنار هم سر برآوردند و درون بندی ها و کلاله ها  و … جلوه گر شدند».  جمع بندی مطالب مرتبط با صورت ازلی «باغ بهشت» در هنر ایرانی گویای جاودانگی کهن الگوی نام برده است. این «صورت ازلی»، این تصویر نخستین، در کل، همان رشتۀ نامرئی است که خاطرۀ قومی ما را تشکیل می دهد، احیا میشود و با هر هجوم بیگانه، با هر گسستگی تحمیلی از سوی فاتحان بی شماری که فلات ایران را درمی نوردند، دگرگونی می پذیرد . دگرگونگی الگوی باغ از طرح چهارباغهای قالی باغی به الگوی باغهای محصور در حصاربندی لوزی از مصادیق استمرار صورت ازلی «باغ بهشت» در هنر ایران است.

2.فرهنگ عامه:

بسط فرهنگ ساده زیستی، قدرت جامعه ی  عشایری و رونق هنر قومی و تزیینی: به دنبال تغییر سبک هنر درباری دورۀ صفویه و رونق مکتب گل و مرغ از یکسو و کاشی کاری ها و حجاری های گل آذین در مسجد وکیل و خلوت کریم خانی کاخ گلستان، اهمیت تزیینات و نقوش گیاهی بارز می گردد. مورخ دربار کریم خان زند ذیل سامان بخشیدن به شهر تهران مینویسد: «گزک یراقان [به ترکی یعنی سالحدار] سرکار وسعت مدار که حاصل دریا و کان کمترین سرمایۀ ایشان نیز بود به جهت خلاع آفتاب شعاع اقسام و انواع به هر طرف متلاشی گشته و در اندک زمانی از امتعۀ زرتار و اقمشۀ سیمدوز بوته دار …» اشاره به نقوش گیاهی و گلها و به طور کلی ذیل واژۀ «تزیینی» در آثار بسیاری آمده است: «هنرمندان عصر زندیه به خاطر اصلاح تأکید مضاعف و مورد نظرشان بر سه بُعدیت، درصدد برآمدند تا ترکیب بندی اثر را با وارد کردن عناصر عارضی تزیینی، نظیر دسته ای از گلهای دل انگیز رنگارنگ برروی ردای پیکره ها، پارچه ها و پرده ها، چارچوب ها و کف اتاقها تاحدودی روشن و دلچسب سازند.»  در دورۀ زندیه، فرم، محتوا و موضوع در آثار هنری تحول می یابد. میل به مضامین عرفانی در نقاشی ها و رواج الکی ها در صنایع مستظرفه گواهی بر این مدعاست. بی شک قالی نیز از تطور دور نمانده و افزایش الگوهای تکرارشونده در این دوره دال بر تحولات ساختاری در بافته های نیمه ی  دوم قرن دوازدهم است. » شیراز در دورۀ زندیه شاهد رشد گرایش به تلفیق و ترکیب قالب های صفوی، سبک اساساً چهره نگاری درباری اروپایی و ذوق و سلیقه ی عامیانه بود.» غلبه ی  فرهنگ ایلیاتی نیمه ی دوم قرن دوازدهم هجری سبک غالب هنر درباری عصر صفوی با نقوش متکثر انسانی را به هنر مردمی و تزیینی و ملهم از طبیعت مبدل میکند (تصاویر۷ الف و ب).  «مکتب نگارگری زندی هنوز می تواند از جهات بازنمایی جزئیات جالب نظر و حال و هوای خودمانی و ممیزات شاعرانه اش مورد پسند قرار گیرد …»

Untitled 8 2 | سبک بندی در قالی های دورۀ زندیه (ریخت شناسی)

از دیگر مصادیق هنر قومی، افزایش فرم های هندسی مانند لوزی است. لوزی چهارگوشه ای است که برروی رأس و مربع برروی قاعده قرار میگیرد. این مورد موجب ایستایی بیشتری مربع و پویایی لوزی شده است. لوزی مانند مربع نمادی از زمین، باغ و کشتزار است. ایجاد قابهای لوزی شکل به مثابه ی  باغچه ها و کرتها و کاشت گلها در درون آنها به گونهای تداعی باغ ایرانی است. «خشتی و قابقابی را در خیلی منابع جزء گروه قالیهای باغی دانستهاند. « طرحی چون خشتی» مشابهت بسیاری با نظام و ساختار هندسی و معماری باغ به خصوص کرتبندهای [باغچه] آن دارد که تحت نظام کاشت معینی، در هر کرت نوعی از درختان و گل کاشته میشد ….»  در تمامی طرحهای بندی لوزی سراسر متن به قابهای لوزی شکل تقسیم و در هر خشت درختچه، بوته یا شاخه گلی دیده میشود. «نقش و طرحهای ساده و هندسی زیبایی از لوزی بافیهای ممتد که از جمله رایج ترین نقشهای انتزاعی هندسی و گوشه دار در هنرهای قومی به شمار میرود، به عنوان تزیینات دیوار خارجی [ارگ کریمخانی] دیده میشود.» با توجه به تعدد فرم لوزی در بافته ها و به طورکلی هنر عصر زندیه میتوان هنر قومی را بنیانی مستحکم در رونق لوزی دانست (تصویر 8 .)

1 | سبک بندی در قالی های دورۀ زندیه (ریخت شناسی)

به عقیدۀ برخی پژوهشگران «عواملی در یک دوره بر جامعه و یا بر یک منطقه تحمیل میشوند و میتوانند در اقتصاد، فرهنگ، روحیه و روان آن جامعه و به تبع آن شهرهای آن جامعه تأثیر بگذارند. مثالً جنگ، اختلافات قبیله ای، وضع نامساعد اقتصادی مملکت یا قوم خاص … و موارد دیگر برروی هنر و صنعت آن جامعه و یا قوم تأثیر میگذارد.«

3 .تاریخ

الف.الگوهای باستانی و اصیل در هنر پیشینیان:

نویسندۀ کتاب «دریچه ای بر زیبایی شناسی ایرانی« در راستای بازیابی مبانی گل و مرغ در خصوص سبک شناسی هنر نامبرده در عصر زندیه مینویسد: «در طول جنگ های افشاریه، زندیه و آغاز دوران قاجاریه، درون مایه ی  آثار «گل و مرغ» و «گل و بوته»، زیر تأثیر مفهوم های عرفانی (در اصفهان)، به طرف نمادهای اساطیری (در شیراز) نیز می رفت و در ذهن نقاشان پی درپی به هر دو حوزه نزدیک میشد.» متون تاریخی و آثار هنری گواهی بر رونق باستان گرایی در عصر زندیه هستند. بی راه نیست اگر الگوهای باستانی به عنوان بن مایه ای در قالی زندیه شناسایی شود. به طور مثال، الگوی شبکه ای در قالی پازیریک و جامۀ اشکانیان مشاهده میشود. (تصویر ۹)

Untitled 10 2 | سبک بندی در قالی های دورۀ زندیه (ریخت شناسی)

مکتب غالب شعر در این دوره نیز »بازگشت» نام دارد و رجعت به سرنمون ها و خاطرات قومی در تمامی ابعاد فرهنگ ایران در نیمه ی  دوم قرن دوازدهم هجری مشهود است. اقتباس و الهام از الگوهای باستانی در معماری زندیه چشمگیر بوده و از مبانی اساسی به شمار می آید.»عناصر معماری زندیان بیشتر از معماری پیش از اسلام به ویژه هخامنشیان و ساسانیان و نیز معماری پس از اسلام، سلجوقیان و صفویان برگرفته شده است«

ب. بن مایه های هنر هندی بازتاب یافته در هنر افشاریه:

یکی دیگر از مؤلفههای قابل بررسی ورود آثار و هنرمندان هندی به ایران از دورۀ نادرشاه افشار و تغییر الگوهای فرمی و محتوایی در هنر است. »نقاشی عهد افشاری بیشتر منحصر به نادرشاه و تمایالت قدرتطلبانۀ وی بود و تصاویری که از وی باقی ماندهاند، نفوذ نقاشی هندی را در مرحلۀ اول و در مرحلۀ دوم نفوذ نقاشی اروپایی نشان می دهد. « مطالعه ی طیف رنگهای موجود در آثار هنری دورۀ نادرشاه نزدیکی دامنۀ رنگی هنر هندی با نمونه های نامبرده را نشان میدهد. » چنانکه شهرت دارد نادرشاه در بازگشت از پیروزی در نبرد با هندیان بسیاری از پیشه وران و نگارگران آن سامان را در التزام به ایران آورد. یک پردۀ چهره سازی از نادرشاه وی را به زانو نشسته برروی تخته ی  قالی زعفرانی رنگی نشان می دهد که حاشیه اش با نقش گلهایی ملهم از نگارگری هندی تزیین یافته است» نویسنده در ضمن از دیوارآرایی کوشک کلات نادری یاد کرده و نوشته است که: «دیوارهای کوشک نوبنیادی را به سلیقۀ او با نگارۀ بوتۀ گلداری مقتبس از شیوۀ نگارگری هند بیارایند.» مستندات تصویری تأثیرپذیری هنر از زندیه به واسطۀ هنرمندان دورۀ افشاریه از بن مایه های هندی، ازاره های سنگی ایوان تخت مرمر کاخ گلستان است (تصویر10) .« هاوسگو» نویسندۀ بخش قالی کتاب «هنرهای ایران» اگرچه اشارۀ مستقیمی به آثار زندیه در تهران ندارد؛ اما مینویسد: «این مهم [برقراری صلح و آرامش در جنوب کشور] به دست کریم خان زند انجام گرفت. که شیراز را پایتخت پادشاهی استقرار یافتۀ خویش تعیین کرد و در اندک مدت آن را تبدیل به شهری زیبا و دلگشا ساخت. قاب بندها از سنگ کنده کاری و کاشی های منقوش به گل و گیاه که بازتابی بودند از تزیینات شیوۀ هندی به کار رفته در کلات نادری، هرچه بیشتر زینت بخش مساجد و کاخها شدند.» نویسنده در بخش دیگری از متن آورده است: «بهره گیری از نقش افشان گل و شکوفه در پارچه بافی آن زمان [سدۀدوازدهم] نیز رواج داشت. باز مشاهده می شود که همین گونه نقش گیاهان در تزیین قالی ها و پارچه های هند آن دوران به کار میرفته است …»

اگرچه نشانی از تقلید محض در آثار دیده نمی شود و خلاقیت و نوآوری هنرمندان عصر زندیه نمایان است. در مخزن موزۀ متروپولیتن قالی هایی از هند و کشمیر با طرح بندی نگهداری میشود (تصاویر ۱۱ و ۱۲).  مؤلف کتاب «شالهای ترمه ی  کرمان» به نقل از شمارۀ ۱۶۳ روزنامۀ «وقایع الاتفاقیه» مورخ ۱۶ جمادی الثانی ۱۲۷۰ هجری در ارتباط با استمرار ارتباط فرهنگی ایران و هند و تأثیر و تأثر متقابل مینویسد: «شالبافی در کرمان نسبت به سابق ترقی کرده و خیلی خوب و ممتاز می بافند و در طرح و قماش مثل شال کشمیری است .» در تأیید روابط تنگاتنگ ایران و هند، دیبا در مقاله اش آورده است: «تنها رابطۀ گستردۀ ایران با کشوری دیگر هنگامی برقرار شد که نادرشاه لشکرکشی های خود به هند را آغاز کرد و همین عامل بود که از آن پس موجب رواج یافتن جنبه ای از تمثالگری و رشحه ای از برخی تزیینات مکتب گورکانی هند در نگارگری ایران گردید.» متکی بر تمامی مستندات و مکتوبات میتوان جمع بندی نمود که یکی از مبانی اثرگذار در رونق و تکرارشوندگی طرح لوزی بندی بن مایه های هنر هندی است و طرحها و نقوش مشترک میان منسوجات هند و ایران بر مبادلات فرهنگی ملل نامبرده دلالت دارد.

4.مکتب عرفانی فلسفی پساصدرایی:

نقش گل؛ پرداختن به نقش «گل» در تاریخ هنر ایران دشوار است؛ خاصه جایگاه گل در هنر کرمان و عصر زندیه سختی را دوچندان مینماید. «شاید بتوان هنرمند کرمانی را مشتاقترین هنرمند برای ابراز احساس به طبیعت دانست و دلیل این ادعا، شال و قالی کرمان است … فراوانی طرحهایی مانند باغی، گلدانی و سبزیکار در قالی کرمان عالقۀ ریشهای هنرمند به گل و گیاه را نشان میدهد«.  علاوه بر ارتباط تنگاتنگ جغرافیای کرمان و نقش گل در بافته ها، اسناد بسیاری از رونق و فراوانی نقوش گل و گیاه در نیمۀ دوم قرن دوازدهم روایت نموده اند. از آن میان نویسندۀ تاریخ »گیتیگشا» نوشته است: «نقاشان بدایع نگار صنع بی  چون به رنگ آمیزی قلم قدرت بناهای روحافزای گلشن و گلزار را به اقسام گلهای رنگین و انواع ازهار و ریاحین مشحون فرمودند.» در ضمن مورخ دربار زندیه در متن کتاب بارها بهنام گلهای چون: نسترن، سنبل، سوری، یاسمین، شقایق، ارغوان و لاله و درختانی همچون سرو، صنوبر، عرعر، شمشاد و چنار و یا واژگانی مانند بستان، ازهار، ریاحین، شاخسار، نفوس نباتی، گلشن، چمن، باغ، گلزار و بوستان و … اشاره دارد. بهراستی مبادی «مکتب گل» در سدۀ دوازدهم چیست و یا از چه عواملی میتوان نام برد؟ نویسندۀ کتاب «دریچه ای بر زیبایی شناسی ایران؛ گل و مرغ« پس از ذکر نام چند تن از نقاشان گل و مرغ در عصر زندیه، ایشان را وارث دستاوردهای هنرمندان صفویه دانسته و با واسطه بهره مند از محضر ملاصدرا میداند: «حاصل محیط فکری اصفهان و اندیشمندان معاصر رضا عباسی، حکمت ملاصدرا بود … دورۀ تأثیر اندیشه هایش [مالصدرا] در نسل دوم و سوم پس از رضا عباسی، پذیرفتنی به نظر میرسد.» نویسنده پیرو اثبات تأثیرگذاری اندیشه های صدرایی مینویسد: « بیان نظریه ی جدید فلسفی آن دوران و نمونه هایی که یاد شد به همراه آثار نقاشان این زمان گواه برآنند که شباهت به طبیعت که در هنر نقاشی این زمان محسوس است، در واقع نمایش نقاشانه ای برای توضیح نظریه ی  «استحاله ی  داده های حواس اند. در ادامه، مؤلف چنین نتیجه میگیرد: «گسترش گلها و مرغهای بسیار در آثار روغنی یا الکی ایرانی، با کیفیتی رویایی، تا دوران قاجاریه، نشان میدهد که تغییر آرمان هایی که رضا عباسی آغازگرش بود، تا دوران زندیه به باور جمعی نقاشان ایرانی تبدیل شدند.» نگارندۀ «گلستان هنر» در تأیید این ادعا آورده است: «مکتب زندیه -که طلیعه ی  مکتب قاجاریه است- بسیار فریبنده، شیرین، زیبا و دلرباست و چون نموداری از حقیقت و طبیعت و زندگانی مردم آن زمان است، امروزه دوستدار فراوان دارد.» دو مؤلفه ی آرامبخشی و مردم واری به عنوان مرامنامه ی هنر عصر کریم خان زند بوده و تمامی مصادیق هنری بر جای مانده روایتگر و نمایانگر این عوامل هستند. »این مکتب هنری از آن رو جذاب مینماید که نموداری از طبیعت و زندگی مردمان در آن دوره است.» در سالهای اخیر، پژوهشگرانی که ابنیه ی وکیل را مورد مطالعه قرار دادند، به فراوانی نقوش گلها و گیاهان در مجموع نقش و نگار رایج در هنر زندیه اظهار نظر نمودند؛ از آن جمله: « آنچه برای اولین بار و به صورت منحصربه فرد در نقاشی زندیه دیده میشود، کاربرد

گیاهان فراوان در نقاطی به شکل دسته گل درون گلدان است …»

منسوجات متعلق به دورۀ زندیه (تصویر ۱۳ . الف). و آثار الکی مزین به نقش«گل و مرغ» (تصویر ۱۳ .ب) گواهانی صادق بر این ادعا هستند.

به این ترتیب پنج مؤلفه شاخص و مؤثر در رونق قالی بندی لوزی دسته گلی، به طور خلاصه، در جدول ۲ به نمایش درآمده است.

نتیجه

پژوهش در میان بافته های برجای مانده از عصر زندیه نشان از آن داشت که طرح بندی لوزی، الگویی غالب و رایج در عصر زندیه است. با توجه به نمونه های یافت شده در موزه های ملی ایران، ویکتوریا و آلبرت لندن و ارمیتاژ روسیه موارد مطالعه شده دارای شباهت های شکلی و ساختاری بود و بیشترین تفاوت در رنگ و ابعاد مشاهده میشود. تحلیل رنگ در قالی محفوظ در موزۀ ملی ایران به سبب پوسیدگی دشوار می نمود. رنگهای به کار رفته در قالی بافت کردستان شاد و سرزنده و از میان طیف رنگهای روشن انتخاب شده بود. دو مورد دیگر که بافت کرمان بودند و در موزۀ ارمیتاژ نگهداری میشوند، رنگ هایی پخته تر و خاموش تر به نسبت نمونه ی کردستانی داشتند. با محوریت مسأله ی پژوهش، ادبیات، مذهب، باورهای اجتماعی و اسطوره و تاریخ به مثابه ی بنیان های فرضی در نظر گرفته شدند و سپس تأثیرگذاری مؤلفه های مربوطه مورد سنجش قرار گرفت. نتیجه آنکه بر مبنای الگوهای تحلیلی مبانی نظری طرح لوزی بندی در قالی عصر زند به دست آمد. نتیجه ی  مطالعات منجر به کشف عوامل مؤثر در رونق الگوی بندی، شبکه ای یا مشبک قالی زندیه در چهار دستۀ اصلی تاریخ، فلسفه و عرفان پسا صدرایی، اسطوره و فرهنگ عامه و در زیر مجموعه ی  آنها پنج گروه: الگوهای باستانی و اصیل در هنر پیشینیان، بن مایه های هنر هندی به واسطه ی هنر افشاریه، نقوش گل، کهن الگوی باغ، اعتقادات شخصی کریم خان در بسط فرهنگ ساده زیستی، قدرت گرفتن جامعه ی  عشایری و رونق هنر قومی.

به طور قطع و از روی یقین نمی توان تنها این پنج مورد را به عنوان مبانی نظری نوعی طرح در میان قالی محسوب کرد؛ زیرا عوامل بیشتری دخیل بوده اند. تحقیق و جستجو در مستندات این عوامل را مؤثرتر نشان داد. از دریچه ی  اسطوره و مبتنی بر کهن الگوها، باغ در هنر ایران به اشکال متنوعی نمایانگر شده است. پیشینه ی  درک الگوی نامبرده دراز دامن و طولانی است؛ اما کندوکاو مردم شناسانه در فرهنگ عامه ی  نیمه ی  دوم قرن دوازدهم منجر به تشخیص هنر و فرهنگ قومی به طور خاصه برای زندیان شد. به یکباره تمامی الگوهای تشریفاتی و نگاره های انسانی و نقوش گردان جای خود را به مضامین ساده ، مردمی، هندسی و گیاهی و به تعبیری دیگر ایلیاتی و قومی میدهند. اگر قرار بر تلخیص هنر زندیه و یا چکیده نگاری هنر نیمه ی  دوم قرن دوازدهم هجری باشد، گفتمان حاکم و صورت موجود و فضای پرتکرار آن بر شادی، آرامش، دوری از کمالگرایی و سادگی دلالت دارد و صد البته فراوانی گل و گلدان و رنگ هایی سرزنده و بهاری دار بارزترین شاخصه های دورۀ نامبرده است. از منظر تاریخی دو مؤلفۀ باستان گرایی و روابط دولت نادرشاه افشار و هندوستان قابل تأمل است. ارتباط سیاسی و فرهنگی دولت هند و ایران عصر نادری بر هنر دو کشور تغییراتی بنیادین را رقم زد. به نظر رسید با وجود دگرگون نمودن بسیاری از ارزشهای هنری دورۀ افشاریه در دورۀ زندیه، برخی مصادیق به قوت خود باقی ماندند که نقوش دسته گلی و الگوی بندی از آن میان دارای اهمیت هستند. از میان کالای فرهنگی اثرگذار، شالهای کشمیری قابل توجه هستند. از سویی دیگر، نوشته های بسیاری به علاقه مندی کریم خان به هنر ایران باستان اشاره نموده اند و مصادیق تمایل ایشان در الگوی معماری و مصالح مورد استفاده در ابنیه ی  وکیل بر این ادعا گواهی میدهد. مطالعه ی جامگان گذشتگان مبتنی بر حجاری ها بر این مهم صحه گذارد. در انتها، مشاهدۀ آثار هنری عصر زندیه از قاب عرفان و فلسفۀ پساصدرایی برای درک چرایی و چگونگی طرح قابی سرنخ را به «مکتب گل» و میل به طبیعتگرایی متکی بر نظریه ی«استحاله ی داده های حواس« رسانید. نقوش متعدد گل و یا به عبارتی مکتب گل پررونق در نیمه ی قرن دوازدهم عاملی شاخص و اثرگذار در شکل دهی به طرح بندی لوزی و در بردارندۀ دسته گلهاست. با وجود کمبود منابع از عصر زندیه، اما راه پژوهش روشن بوده و موارد متنوع و گوناگونی در میان طرح ها و نقوش وجود دارند که مطالعه و تحلیل دقیقی را می طلبد.

این مطلب برگرفته از مقاله ی  تحلیل طرح «بندی لوزی» به عنوان الگوی رایج در قالی عصر زندیه، به گردآوری خانم سمانه کاکاوند می باشد.

لازم به ذکر است که مجموعه لم آرت برای شما علاقه مندان به قالیبافی، آموزش های رایگان  تهیه کرده  و در اختیار شما عزیزان قرار داده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.