مقالات و مطالب آموزشی

نقش تصوف در هنر و فرش‌بافی عصر صفویان

تصوف در قالیبافی

به واسطه نقش و سابقه‌ای که بزرگان صفوی در تصوف داشتند، عرفان و تصوف نقش و تأثیر بسازی در هنر و البته قالی‌بافی و فرش‌بافی در عصر صفویان ایفا کرد.

آلسترهال نیز روند تأثیر عرفان و تصوف اسلامی را به این نحو مطرح می نماید: از قرن هشتم میلادی (دوم هجری) در سرزمین‌های گلیم بافان نوعی نگرش واحد در خلاقیت هنری و فنی پدید آمده که از پذیرفتن دینی واحد در میان مسلمین – چه شیعه و چه سنی – نشأت گرفته است.

فلسفه تصوف، اعتقاد  به «تعادل» را در همه چیز سریان داد و گستره اسلام محدودیتهایی در بازنمایی صورت و پیکر و در عوض علاقه ای به تکرار امتناعها و زاویا و اعداد و از جمله اشکال گوناگون عدد پنج (پنج تن، پنج انگشت دست حضرت فاطمه (س) و در مواردی پنج اصل مورد پذیرش مذهب شیعه) را از خود نشان داده است.

افکار و اندیشه ها و نظریات ابن سینا و سهرودی و پس از آن ابن عربی در کار اندیشمندان و نیز هنرمندان آن دوران و دوران پس از آن تأثیر زیادی داشته است.

حمله مغول و رشد تصوف در هنر

در قرن هفتم با حمله مغول و گوشه نشین شدن ابتدایی زهاد و عرفا و دانشمندان و شاعران زمان، روحیه تصوف در جامعه رشد بیشتری یافت که در نتیجه آن نفوذ عرفان و تصوف گسترش پیدا نمود و بی تردید این امر در هنرها نیز سرایت کرد.

فتوت نامه‌ها و سامانه‌های باطنی گرایانه در اصناف و حرفه ها و هنرهای گوناگون تحکیم یافت و مخصوصاً در زمینه خوشنویسی و شعر این جریان قدرت بیشتری داشت.

شاعران عارفی چون مولانا جلال الدین رومی در روند باطنی گری بودند؛ در خوشنویسی هم، فرقه عرفانی حروفیه شکل گرفت؛ در دوره ایلخانان مغول همچنین نقشه سازی و نقش بندی نیز عمدتاً در اختیار صوفیان و درویشان قرار گرفت.

جان تامپسون پس از مطالبی در زمینه نقشه سازی منسوجات و فرش می نویسد: چنین می نماید که میان این پیشه تخصصی و سلسله صوفیه نقش بندی ارتباطی وجود دارد. خواجه بهاء الدین نقش بند (۱۳۸۹- ۱۳۱۷. م) که نامش محمد بن محمد بخاری بوده، پیشه اش نقش بندی بوده است.

تصوف در هنر صفوی

او مؤسس سلسله نقش بندی است که … نسبت نقشه سازی را به او داده‌اند … بسیاری از کسانی که به این حرفه اشتغال داشته‌اند درویش نیز بوده اند … اشاعه حرفه نقشه سازی در سده هشتم به موازات اشاعه سلسله صوفیه نقش بندی جریان داشته است.

آنه ماری شیمل محقق هنر خوشنویسی اسلامی معتقد است که فرقه حروفیه که برجسته ترین رهبرشان فضل الله استرآبادی (۷۹۶-۷۴۰ هجری) سالها به تفسیر عرفانی حروف عربی پرداخته بود – امری که از مدتها پیش معمول بود – نظام راز آمیز کاملی پدید آورد که در آن هر مخلوقی به زبان عرفان حروف تبیین می شد.

پادشاهان صفوی و دستی که در هنر داشتن

نظریات آنها در فرقه بکتاشیه ترکیه عمیقاً تاثیر گذاشت و ردپای آن را در اشعار شاه اسماعیل صفوی – متخلص به «ختایی» – می توان یافت؛ بکتاشیه او را در زمره شاعران برجسته خود می‌شمردند؛ شاه اسماعیل خوشنویسی توانا بود، احمد جلایر، بایسنقر میرزا، شاه طهماسب اول و … را نیز می‌توان بر اینها افزود.

شاه اسماعیل صفوی از اعقاب شیخ صفی الدین اردبیلی رهبر فرقه صوفیه شیعه صفوی، متولد ۶۰۵ هجری است. به صورت موروثی رهبری این فرقه در اواخر دوره آق قویونلو بر دوش اسماعیل می‌افتد؛ بنابراین صفویان به لحاظ خانوادگی و عقیدتی دارای افکار عارفانه بر مبنای تصوف شیعی بوده‌اند.

 با توجه به هنرمند بودن مؤسس این سلسله که هم شاعر و هم خوشنویس بوده و رمز و راز حروف و مضامین عرفانی هنر را می‌دانسته است، بی شک هنر دوران صفویان با توجه به ساختار حکومتی این دوران و اشراف آن بر هنر و مسایل فرهنگی از این موارد تأثیر پذیری عمیق داشته است.

علاوه بر شاه اسماعیل، شاه طهماسب نیز هم خوشنویس و هم نقاش بوده و از هنرمندان دوستدار و پیرو تفکر عارفانه صفویان حمایت می‌نموده است. شاه عباس اول و عمده شاهان و حتی شاهزادگان و بزرگان صفوی حامیان هنر سنتی بوده اند؛ به عنوان مثال در «تاریخ رشیدی» میرزا محمد حیدر دوغلات (قرن دهم هجری) از بزرگان دوره صفویان، واژگان زیبایی شناسی و نقد و سنجش‌گری هنر جایگاه خاصی دارد.

طبق نوشته او ضربه قلم در یک طرح استادانه باید محکم باشد ولی نازکی، صافی، ملاحت، پختگی و اندام [شکل] را کاملاً نشان دهد، نتیجه کار چنین هنرمندی اثری خنک و پخته خواهد بود.

نقش تصوف در هنر عصر صفوی

نمود سه محور طریقت صفوی در هنر و قالیبافی

مؤلف کتاب عالم آرای شاه اسماعیل سه محور اصلی فرقه و طریقت صفوی را «تشیع اثنی عشری»، «وابستگی نزدیک تشیع با تصوف»، «پیوند نزدیک تشیع با فرهنگ ایران باستان» دانسته که شاه اسماعیل و سپس شاه طهماسب صفوی از آن برای برقراری وحدت ملی استفاده کرده‌اند و این امر در دوره شاه طهماسب علاوه بر امور سیاسی و اجتماعی در امور هنری زمان وی نیز تأثیر بیشتری پیدا نموده است.

نفوذ تصوف صفوی، حداقل تا دوران شاه عباس اول به حدی بود که شاه به عنوان مرشد اعظم و پیر صوفیان رسوم طریقت صوفیه صفوی را در همه شؤون مورد توجه قرار می داد.

با توجه به محورهای سه گانه طریقت صفوی، می‌توان ریشه طرح‌ها و نقشه‌های فرش دوران صفوی را که عمدتاً یا در کارگاه‌های سلطنتی بافته شده و یا طرح آن‌ها در نقاش خانه دربار یا توسط طراحان مرتبط با دربار تهیه گردیده است، در فرهنگ تشیع و در فرهنگ تصوف و در فرهنگ ایران باستان در یک همگرایی و توافق با محوریت اسلام جستجو نمود.

آثار باقی مانده از دوره قاجاریان به ویژه آثار منسوب به فتحعلی شاه قاجار تا اواسط دوره ناصرالدین شاه نشانگر پیروی از مشی هنری دوره صفویان است که این امر شامل هنر فرش و طراحی آن نیز می‌شود.

اعتقاد به مذهب شیعه اثنی عشری و نیز علاقه به حفظ کیان باستانی شاید موجبات این تقلید را برای آنان فراهم نموده باشد، ضمن اینکه هنرمندان این دوره نیز رهروان اصول و سنت هنری دوران صفویان بودند.

البته از اواخر دوره ناصرالدین شاه به بعد تأثیرات هنرمندان فرنگ رفته و نیز شرکت‌های خارجی در طراحی فرش به تدریج قابل مشاهده است که طبیعت گرایی به مفهوم غربی و شکل گرایی از نمونه‌های آن است.

این مطلب بخشی از مقاله «نمادگرایی و تأثیر آن بر فرش ایران» اثر دکتر امیر حسین چیت سازیان است که طی چند مرحله خدمت شما ارائه می‌گردد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.