همان طور که گفته شد در طرح گلستان، چشمه یا حوض یا آبگیرهایی وجود داشته که بنا بر آرای برخی پژوهشگران و محققان فرش، نقش ترنج در قالی همان حوض طرح گلستان است؛ در این مقاله به بررسی رابطه حوض و ترنج قالی میپردازیم.
سیروس پرهام میگوید در فرش بافی، ترنج از آغاز نشانه حوض و آبگیر بوده است. در کهن ترین نمونه های فرش ترنج دار، ترنج به همان شکل اولیه حوض به صورت چهارگوش بافته میشده است.
على حصوری نیز در توصیف باغ در طرح فرش چنین میگوید: یک حوض بزرگ در میان این باغ وجود داشته است و حوض بزرگ همان ترنج فرش ماست.
البته هنوز هم در برخی مناطق قالی بافی ایران کلمه حوض به جای ترنج کاربرد دارد.
نمادهای فرش بر اساس شکل (فرم) به پنج دسته کلی تقسیم میشوند که نقش حوض در گروه شکل بیجانها و زیرگروه مصنوعی جای دارد.
در این تقسیم بندی اشاره ای به نقشی به نام ترنج نشده که احتمالاً منظور از حوض اشاره به همان ترنج فرش است.
به نظر میرسد نقش حوض که نقشی ساده و عموماً چهار گوش یا هشت ضلعی بوده و درون آن ماهی یا پرندگانی نظیر مرغابی وجود داشته اند بن مایه نقش ترنج باشد.
این نقش همان طور که ذکر شد ابتدا بر روی فرش رایج بوده که بعدها تغییر شکل داده و از سه حوضی به یک حوض تبدیل شده که این تک حوض مرکزی جای خود را به باغچه ای داده که میتوان از آن به عنوان تحولی مهم در قالی ایران یاد کرد.
مفهوم نمادین حوض در ایران
در فرهنگ ایرانی پیوند زندگی با آب و ایجاد پهنه های آب در فضاهای زیستگاهی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است.
کوشش بر این بوده تا حتی در اندازه یک حوضچه کوچک هم که شده جلوه ای از آب در محل زندگی پدیدار باشد. این احساس نیاز به ظرفی برای آب همواره در مرکز ساختمان یا باغ یا حیاط ظاهر میشده و حتى المقدور فواره یا جویهایی برای روان بودن آب از حوض به سایر فضاها وجود داشته است.
به اعتبار مدارک مختلف گونههای مختلفی از شکل حوضها را میشناسیم که رایج ترین آنها عبارت بودهاند از: دایره، بیضی، مربع، مستطیل و چند ضلعی؛ برخی از حوضها هم دارای ضلعهای منحنی بودهاند.
این اشکال با اشکال ترنج قرابتی بسیار نزدیک دارند، هرچند نمیتوان بدین محدوده بندی در اقتباسها زیاد اعتنا کرد ولی این مسئله که این اشکال هم در ترنج و هم در حوضهای ایرانی با مفاهیم والایی در اشکال ارتباط دارد، مهم می نماید.
حوض فواره دار در فرهنگ نگاره ای نمادها به سرچشمه جوانی تعبیر شده است که کهنسالان پس از ورود به آن و سپس خروج از آن جوان میشدند و چوب زیر بغل خود را رها میکردند؛ این نکته ای است که حتی در تعابیر بهشت به آن اشاره شده است.
روایت شده که رسول خدا (ص) فرموده اند وقتی از خدا درخواست میکنید، فردوس را بخواهید که در وسط بهشت و بر نقطه بلند آن قرار دارد، فوق آن عرش رحمان است و نهرهای بهشت از آنجا میجوشد؛ در این روایت اشاره ضمنی به حوضی شده که منشاء سایر نهرها است.
حوض کوثر نیز از تعابیری است که در فرهنگ اسلامی به آن اشاره هایی شده است. اغلب مفسران برای کوثر دو معنی قائل شده اند؛ یکی خیر کثیر و دیگری نهر و حوضی در بهشت.
حوض یکی از نمادهای روشن تلاقی آسمان، زمین و جهان زیرین با آبهای آن است؛ نشان زیستن در جهان خاک، جوشش و فوران از دل تاریکیها به سمت نور و بالاست.
جوشش آب و ریاضت انسان برای زلال شدن و جاری شدن است، حوض پا در خاک بودن و آسمانی بودن است و در آینهگیاش با فرش هم خوان است؛ هر دو آینه ای هستند در برابر بی نهایت آسمان یعنی در برابر باغ های آسمانی اما چرا حوض چنین مفاهیمی پیدا کرده است؟
حوض نه در خودی خود که به خاطر ظرف بودنش برای آب است که بازتابنده چنین مفاهیم خیال انگیزی شده است. حوض نشانه حضور آب و آبادانی است، پس حوض که در معماری معابد و مساجد در باغ و در ذهن و هنر ایرانی جاری شده اشارتگر آب است.
معانی نمادین آب را میتوان در سه مضمون اصلی خلاصه کرد؛ چشمه حیات، وسیله تزکیه و مرکز زندگی. دوباره این سه مضمون در قدیم ترین سنتها متلاقی میشوند و ترکیبات تخیلی گوناگون و در عین حال هماهنگی را شکل میدهند.
در اصطلاح مراد از آب، معرفت است؛ چنانچه مراد از حیات معرفت است؛ آب حیات در اصطلاح سالکان کنایه از چشمه عشق و محبت است که هر که از آن چشد هرگز معدوم و فانی نگردد.
در باغ های ایرانی نیز بر این مسئله که آب جریان داشته باشد تأکید زیادی شده است. آب در باغ و در حوضچههایی به واسطه جویهای به هم متصل در سراسر آن جریان دارد.
آب در آیینها و کیشهای پیش از اسلام در ایران نیز حضور بسیار مهم و چشمگیری داشته است. یکی از این حضورها نقش آب در نگهداری فرّ زردشت و انتقال آن به دخترانی است که باید سوشیانسها (رهاننده ها) را در پایان هزاره ها به دنیا بیاورند.
این روایتها هم بستگی آب با ادیان به خصوص پیش از اسلام را به طور کاملاً واضحی توضیح میدهند، چنانکه در اوستا سرودی به نام آبان پشت و ناهید «بانوی آبها» وجود دارد. برای همین میتوانیم ادعا کنیم که چشمه یا چاه آب یا تالاب و برکه همیشه جزئی جدا نشدنی از پرستشگاههای دین مهر هستند.
این حضور آب در پرستشگاه ها با پشتوانه روایتهای اسلامی در پرستشگاههای اسلامی نیز تداوم می یابد و وارد هنرهای اسلامی و سنتی می شود.
در تصویرهای بهشت زمینی، چهار رودخانه دیده می شوند که از یک مرکز یعنی درست از پای درخت زندگی سرچشمه گرفته و در چهار جهت اصلی جریان یافته اند.
به سخنی دیگر همه از یک سرچشمه مشترک جوشیده که این سرچشمه نماد مرکز و در حقیقت نماد مبدأ است. تردیدی نیست که این مفهوم تحت عنوان مرکز اسرار آمیز در طرح تصویرهای معماری تایید و تأکید میشود.
حوض مرکزی یا همان ترنج قالی به نوعی نمودی از نفس انسانی است که در پهنه باغ به شکلی با تمییز یافتن از متن فرش در مرکز با پس نهادن امیال نفسانی به اصل خویش باز می گردد، که همان الوهیت و خدا است.
نشان دادن حوض در باغها حیاطها، مساجد و اینکه چرا این نقش مایه چنین فراگیر است و در این میان فرش نیز با همه محدودیت مقیاسی اش در مقابل معماری بیشتر از آن توانسته با برجسته کردن این نقش مایه در انتقال و حفظ مفاهیم چندگانه اش تأثیر گذار باشد، امری است که ارزش کنکاش پیرامون آن را در رسیدن به نقش ترنج دو چندان می نماید.
از این روی در مقاله بعدی به ادامه این مبحث با تمرکز بر روی شباهت باغ و باغچه با ترنج قالی میپردازیم تا در نهایت بتوانیم دید کلی نسبت به خاستگاه و تاریخچه ترنج قالی و فرش ایرانی داشته باشیم.
این سخن گوشه ای بود از مقاله «بررسی نقش نمادین ترنج در فرش ایران» اثر سید محمد مهدی میرزا امینی و دکتر سید جلال الدین بصام که به مرور تقدیم نگاه زیبایتان میگردد.
در ضمن، ویدئوهای آموزشی رایگان قالیبافی ما رو حتما پیگیری کنید.