بررسی نقش نماد ترنج در قالی ایرانی یک از پرطرفدار ترین موضوعات بین قالی بافان و علاقهمندان به بافت فرش است؛ به ویژه جوانان که مایلند از تاریخچه و چرایی استفاده از نمادهایی چون ترنج در فرش ایرانی آگاه شوند.
نقوش فرش در بیان اولیه تصویری خود حکایت از نوعی تزئین دارند که باعث ایجاد حسی لطیف و زیبا در آدمی میگردد.
اما بسیاری از این نقوش علاوه بر تزئینی بودن، حاوی مفاهیمی نمادین هستند که در قالب نقوش زیبایی ارائه میشوند؛ در اصل در بررسیهایی که انجام میشود جنبه های نمادین نقوش فرش مشخص می گردد.
برخی نقوش فرش صرفاً جنبه تزئینی داشته و تعدادی هم ابداع بافنده نا آگاه از سویه نمادین آن بوده است به گونه ای که هنوز هم اکثر بافندگان از جنبه نمادین اشکالی که میبافند بیاطلاعند اما این بدین معنی نیست که اساساً نقوشی که بافته میشوند بی معنی بوده و اگر امروز هم از همان نقوش استفاده میشود صرفاً به دلیل جنبه های زیبایی شناختی آن است.
همچنین این نکته نیز قابل تعمق است که بعضاً مشاهده شده بعد از پیدایی مفاهیم نمادین نقوشی خاص در دوره های بعد تغییراتی در آنها اعمال شده که در راستای همان مفاهیم اصیل بوده و هنرمند متأخر خوداگاه یا ناخود آگاه آن نقوش را به گونه ای روی فرش آورده که گویا او هم مقصودش همان مفاهیم نمادین بوده است.
این روند را میتوان در مشترک بودن دغدغهها، آرزوها و جهان بینیهای هنرمند بافنده در ادوار مختلف تاریخی در محدوده مشخص جغرافیایی و فرهنگی جستجو کرد.
ترنج در فرش ایرانی
در این بین ترنج قالی که مجموعه ای از نقوش مختلف اعم از شاخه های ختایی، اسلیمی و انواع گل، برگ و حیوان است با محدوده ای مشخص یا به واسطه نقوش یا تمایز رنگ در متن قالی مشخص میگردد.
ترنج عموماً در مرکز فرش قرار میگیرد و اندازه آن بسته به منطقه بافت و نوع طرح متغیر است.
در این بین شاید کلیدی ترین شاخصه ترنج در شمایل کلی آن مرکزی بودن آن باشد. این مسئله خود حاوی مفاهیم متعددی در خصوص نوع تفکر و اندیشه هنرمند خالق آن است که با ورود تفکرهای گوناگون رشد و پویایی خاصی داشته است.
مسئله اصلی در این مقاله بررسی نقش نمادین ترنج در فرش ایران و دستیابی به مفاهیم آن است که این تحقیق با فرض محدودهای ویژه و دارای جایگاه معنوی و فراطبیعی با استناد به آرای متفکران به انجام رسیده است.
این مقاله به روش کتابخانه ای و با گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی و با استفاده از روش توصیف و تحلیل محتوا انجام شده است که طی چندین مقاله در بخش مقالات فرش لم آرت تقدیم شما میگردد.
این مجموعه مقالات همچنین سیر تحول نقش ترنج در فرش ایران را با بررسی مفاهیم نمادین آن در دوره های پیش و پس از اسلام مورد ارزیابی قرار میدهد.
لازم به توضیح است که در این جستجو صرفاً خود نقش ترنج به مفهوم کلی آن و در محدوده جغرافیایی ایران مورد بحث بوده و به دلیل گستردگی نقوش فرعی و پراکندگی معانی در چیدمانهای مختلف و مجال اندک این مقاله به نقش مایه های فرعی آن نظیر اسلیمیها، ختاییها و حيوانات پرداخته نشده است که در این زمینه نیز جای پژوهش و تحقیق بسیاری وجود دارد.
تعریف ترنج | مفهوم ترنج قالی
در فرهنگ دهخدا، ترنج، نقش گلی بزرگ، مدور یا چند گوش که در میان قالی ببافند تعریف شده است و ترنج زر کنایه از آفتاب عالم تاب است.
در فرهنگ عمید از ترنج به عنوان نوعی از نقش و نگار که از ترکیب گل و برگ و طرحهای اسلیمی ساخته میشود و بیشتر در نقشه قالی و قالیچه و پرده قلمکار و کاشی و تذهیب کاری در وسط نقشهای دیگر قرار میگیرد یاد شده است.
در فرش نامه ایران ترنج به عنوان نقش قراردادی تعریف شده که در میان نگاره های قالی جای ویژه ای دارد، در درون ترکیبی از آذینههای شاه عباسی و در اساس با برگ و گل و اسلیمی است و در شکل کلی خود، چهار گوشه، لوزی، بیضی یا گرد همچون خورشید یا ستاره و گلهای چند پر است و همچنین آن را از نگاره های پیش از اسلام آورده اند.
در تعاریف بالا چند نکته مشخص درباره ترنج قابل استنباط میباشد، یعنی اینکه نقشی مرکزی در فرش، محدوده ای متشکل از نقوش گیاهی و حیوانی و دارای شکلی دایره، بیضی و یا چندگوش است.
در این تعاریف به اندازه این نقش و یا رنگ آن و همچنین نحوه چیدمان نقوش در آن اشاره نشده و این موارد میتوانند متغیر باشند.
در گذشته درباره نماد در فرش چند مقاله ارائه دادیم؛ مانند نمادگرایی در هنر ایران زمین و نمادگرایی در زیبایی شناسی فرش ایران؛ با این وجود بررسی مقوله ترنج در فرش ایرانی میطلبد تا از زاویهای دیگر مختصر بررسی ای در رابطه با نماد و نمادشناسی داشته باشیم که این مهم در مقالات بعدی خدمت شما ارائه میگردد و سپس به ادامه بحث بررسی نماد ترنج در قالی ایرانی و جایگاهش نزد قالیبافهای ایرانی خواهیم پرداخت.
ناگفته نماند این مجموعه مقالات برگرفته از مقاله «بررسی نقش نمادین ترنج در فرش ایران» اثر سید محمد مهدی میرزاامینی و دکتر سید جلال الدین بصام میباشد.