نسل دوم فرشهای جنگ افغانستان که برخلاف دو نسل دیگر، بیشتر بر مسائل داخلی اشاره دارد را در این مقاله تشریح خواهیم کرد.
پس از سال ۱۹۸۹ میلادی و خروج نیروهای شوروی از افغانستان، دورۀ دیگری از آشوب در این کشور آغاز شد.
در واقع رئیس جمهور مورد تأیید شوروی یعنی محمد نجیب الله که از ١٩٨٦ روی کار آمده بود، پس از اتمام جنگ همچنان قدرت را در دست داشت و به همین سبب جنگهای داخلی در این کشور به وجود آمد.
نجیب الله تا سال ۱۹۹۲ برقرار بود و بعد دولت وی سقوط کرد؛ نسل دوم فرش جنگ افغانی به همین دوره چهار ساله بر می گردد و از وجوهی بسیار متمایز از فرشهای پیشین است.
فرش های جنگ نسل دوم افغانستان یا در اردوگاههای پناهندگی پاکستان و یا در خود افغانستان بافته میشدند و در این زمان به ویژه در بین پناهندگان، مردان نیز در کنار زنان فرش می بافتند.
یکی از مهمترین ویژگیهای بافتههای این دوره، که البته برای اولین بار و به طور عمده در فرش جنگ دیده می شود، متون انگلیسی گسترده و اغلب با نگارش اشتباه است که از سویی نشانه روشنی از بازار هدف آنها به شمار می رود و از سویی طرح و نقش فرشهای این نسل تعادل و تقارن فرشهای گذشته را ندارد.
فرشهای جنگ این دوره را می توان در چهار گروه قرار داد؛ مشهورترین دسته از این چهار گروه بافته هایی هستند که شکست مسکو را جشن می گیرند.

این بافته ها برخی تانکهای شوروی را در حال خروج از نقشۀ افغانستان از راه جاده های شمال نشان میدهند و گاهی این عقب نشینی را در روی یک جاده که احتمالاً بزرگراه سالنگ باشد (راه اصلی عقب نشینی شوروی) به نمایش میگذارند.
از نوشته های بافته شده در این فرشها می توان به «قوای شوروی در حال خروج از افغانستان» و «شکست نهایی متجاوزان روسی» و «زنده باد مجاهدین افغانستان» اشاره کرد.
دسته دوم فرشهای جنگ افغانستان، فرشهایی با چهره شخصیتهای مهم و تأثیرگذار در تاریخ افغانستان است که از جمله میتوان به چهره احمدشاه مسعود و امان الله خان اشاره کرد؛ این فرشهای تصویری به سبب موضوع خاص آن بیشتر در خود افغانستان بافته میشدند.
دسته سوم از این گروه، مبارزه با دست نشانده شوروی محمد نجیب الله را به شیوه های گوناگون نشان میدهند؛ در این فرشها برای اولین بار کنایه های سیاسی تند در اعتراض به وضع موجود در افغانستان دیده میشود.
تا این زمان شاهد تانکها و نفربرها و اسلحه های مجاهدین و نیروهای شوروی در فرشهای جنگ بودیم اما از این به بعد نگرش جدید و واقع گرایانه تری در بافته های جنگ وارد شده و فرش جنگ وجهه سیاسی تری به خود می گیرد.
در بیشتر این فرشها، دستی با علامت «داس و چکش» (نشان شوروی کمونیستی) فردی را درون نقشه افغانستان می گذارد (اشاره به دست نشانده بودن رئیس جمهور) و در مقابل تمام افغانها اسلحه خود را به طرف وی نشانه رفته اند.
دسته پایانی فرشهای نسل دوم جنگ افغانستان از جهتی با فرشهای دیگر این نسل متفاوت هستند؛ در اینجا با نقشهای تمثیلی و حماسی و با مایه هایی از ادبیات فارسی روبه رو هستیم که کنایه ای نیز در آنها به رویدادهای معاصر افغانستان وجود دارد.

در حالی که در این مقطع زمانی بافت فرش جنگ در افغانستان و پاکستان ادامه داشت، در برخی مناطق بافندگان به نقوش سنتی خویش بازگشتند.
در نهایت مجموعه داران و فروشندگان آثار هنری تقریباً فرشهای جنگ را فراموش کردند؛ این کاهش علاقه تا حد زیادی از سوی ایالات متحده آمریکا بود.
با سقوط نجیب الله در سال ۱۹۹۲ میلادی، آمریکا افغانستان را رها کرده و کمکهایش را قطع نمود زیرا دیگر عاملی از شوروی افغانستان نبود.
رسانه های بین المللی تا ۱۹۹۵ عموما افغانستان را فراموش کردند اما با روی کار آمدن طالبان و بعد مسئلۀ گروه القاعده و اسامه بن لادن دوباره نگاه رسانه ها به سوی افغانستان برگشت.
در مجموعه مقالاتی به بررسی سه نسل از فرشهای جنگ افغانستان میپردازیم؛ نسل اول فرشهای جنگ افغانستان و شوروی را در مقاله قبلی و نسل دوم را در این مقاله معرفی کردیم؛ نسل سوم را نیز در مقاله بعدی برایتان شرح خواهیم داد.
این مجموعه مقالات از مقاله «مطالعه سیر تحول فرش های جنگ در افغانستان» به نگارش و تحقیق و بررسی «حسام کشاورز» و «دکتر محسن مراثی» گرفته شده است.